خاطرات مامان شدن

سه شنبه 8 تیر 95

1395/4/8 14:09
نویسنده : ملیحه
91 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  به پسرم گلم. امروز حال مامان بهتره، رفتم دانشگاه و زود برگشتم آخه پام خیلی ناراحته. دو سه هفته است که یک آبسه دردناک رو پام دراومده که امانمو بریده، کمر درد هم که به قوت خودش باقی هست.  دکتر بهم آنتی بیوتیک سفالکسین 500 داده و گفت یه هفته بخور، بهتر نشد بیا برات بازش کنم و تخلیش کنم. مامانت خیلی اذیت شده ولی چاره چیه. از دکتر پرسیدم برای پسرم که خطر نداره، اطمینان داد که نه، خودمم رفتم خوندم دیدم بی خطره، والا مامان درد و تحمل میکرد. الان چند روزه حواس بابات به من بیشتر هست، میبینه که واقعا درد میکشم. راستی امروز مامان جونم قرار شده بره برای پسر گلم شروع به خرید بکنه. قرار شده لباسها و ست حمام و لوازم بهداشتی برات بخره، ما بریم ببینیم و بقیه رو بخریم. هر وقت اماده شد عکسهاشو اینجا میارم. باباتم روز یکشنبه رفت واسه مامانی همینجوری بدون برنامه یه نیم ست طلا خرید. بهش گفتم هدیه مامان شدن هست؟ گفتش نه بنداز گردنت تو خونه استفاده کن. الان هفته 29 و 4 روز هستم، دیروز دوبار انقباض دردناک داشتم ولی خیلی زمانش کوتاه بود، یکم نگرانم نکنه عجله بکنی و زود بیای.اینکارو نکن پسرم، بزار سر موقع..ایشالله فرصت برای زندگی تو این دنیا زیاد خواهی داشت، این 9-10 هفته رو هم ازون جهان لذت ببر. تو دل مامان امن تره،،ولی مامان خیلی دوست داره این مدت زود بگذره و تو صحیح و سالم بیای تو بغلش. شاید مامانی آروم بگیره..کوچولوی من دوستت دارم. 

پسندها (1)

نظرات (0)